دانلود مقاله در مورد اکراه
تعریف اصطلاحی اکراه:
اکراه در لغت به معنی ضد حب و اجبار است.
به موجب ماده ۲۰۲ قانون مدنی (اکراه به اعمالی گفته میشود که موثر در هر شخص با شعور بوده و او را نسبت به جان یا مال یا آبروی خود تهدید کند به نحوی که عادتاً قابل تحمل نباشد.) بنابراین منظور قانون گذار از اکراه نوع خاصی از آن است.
کسی را به زور به کاری واداشتن. کسی را برخلاف میل ورضای او به کاری مجبور کردن. اکراه عبارت از حمل و واداشتن غیر بر عملی است که خلاف میل او باشد، به وسیله تهدید و وعید، هر گاه شخص بداند یا گمان برد که در صورت ترک آن عمل و امتناع، جانش یا مالش یا عرضش در معرض خطر قرار خواهد گرفت.
پس اگر معامله ای را برای دفع ضرر انجام دهد، لیکن از روی رضا و رغبت و با استقلال در تصرف ، اکراه محقق نیست و اگر دیگری او را مجبور سازد و بر اثر تهدید او انجام دهد، اکراه تحقق دارد.
اِکْراه ، اصطلاحى در فقه و حقوق به معنای وادار ساختن تهدیدآمیز کسى به عملى که در شرایط عادی به انجام دادن آن رضا نداشته است.
اکراه در لغت وادار کردن قهری کسى به امری است (نک: فیومى، ذیل کره) و همین معنى، بدون تصرفى قابل ملاحظه، در اصطلاح فقهى نیز مقصود بوده است. بر اساس تعریف جرجانى، اکراه عبارت از الزام و اجبار انسان به امری است که برپایه طبع یا شرع آن را ناخوش مىدارد و با وجود ناخرسندی، برای رفع ضرری شدیدتر، به آن اقدام مىکند (نک: ص ۲۷). مبحث اکراه با تقیه (ه م) ارتباطى نزدیک دارد و در دایره عام فرهنگ اسلامى ترسیم مرزی میان این دو دشوار مىنماید؛ اما اصطلاح تقیه، کمتر به حوزه فروع فقهى راه یافته است.
آنچه در مباحث فقهى و حقوقى، اکراه را از اضطرار متمایز مىسازد، در میان بودن تهدید است؛ آنچه در اضطرار انسان را به انجام دادن عملى نامطلوب ملزم مىسازد، اوضاع خاصى است که شخص در آن قرار گرفته است (نک: ه د، اضطرار)، در حالى که در اکراه، انتخاب حتى در این حد برای انسان وجود ندارد و روی آوردن به فعل نامطلوب با تهدید، و به خواست اکراهکنندهای مشخص صورت مىپذیرد.
اکراه در کتاب و سنت:
موضوع اکراه در قرآن کریم با همین تعبیر بارها مورد بحث قرار گرفته، ولى موارد کاربرد آن معمولاً از جنبه حقوقى برخوردار نبوده است. به عنوان نمونه موضوع اکراه به سخن کفرآمیزی که مورد بخشایش خداوند قرار مىگیرد (نک: نحل/۱۶/ ۱۰۶)، به وضوح مربوط به شرایطى است که مسلمانى در دارالکفر مورد تفتیش عقیده قرار گرفته است (تأیید آن در اسباب نزول، واحدی، ۱۹۰). حتى آیهای که مردم را از اکراه کنیزان به هرزگى برحذر داشته، با این پیامد که در صورت اکراه خداوند بخشایشگر و مهربان است (نور/۲۴/۳۳)، آشکارا مربوط به دورهای از تاریخ اسلام است که ضمانت اجرای کافى برای منع همگان از چنین عملى در کار نبوده است. افزون بر آیات یاد شده، برخى از عالمان اسلامى، معذور بودن «مستضعفان» (نساء/۴/۹۸) را با «اکراهشدگان» منطبق دانسته، و به استناد این آیه، آنان را از عقوبت اخروی برکنار شمردهاند (مثلاً نک: بخاری، ۸/۵۵).
در سنت نبوی، بسط و تفسیر این مبحث قرآنى در شماری از اخبار و احادیث بازتاب یافته است؛ به عنوان نمونه، مواردی چند از این اخبار را بخاری در صحیح خود گرد آورده، و طبقهبندی کرده است (نک: ۸/۵۵ – ۵۹). در میان احادیث نبوی در این باب، به خصوص باید به «حدیث رفع» اشاره کرد که در منابع اهل سنت به روایتى کوتاهتر از امامیه شهرت یافته است؛ بر اساس روایت ابنعباس و ثوبان خداوند تکلیف را از امت پیامبر (ص) در صورت خطا، فراموشى یا اکراه، برداشته است (نک: ابنماجه، ۱/ ۶۵۹؛ نیز سیوطى، ۲/ ۲۴) و در روایت منقول از اهل بیت (ع)، به این سه، ۶ مورد دیگر از رفع تکلیف نیز افزوده شده است (نک: ابنبابویه، ۴۱۷).
اکراه در فقه اسلامى:
از آنجا که افعال مکلفان موضوع علم فقه است، این ویژگى که مکلفى عملى را در شرایط اکراه انجام داده باشد، هم از حیث احکام تکلیفى و هم وضعى حائز اهمیت فراوان است. چون اکراه ممکن است در افعال عبادی، معاملات یا هر فعل دیگری مصداق یابد، به واقع هیچ بابى از ابواب فقهى از موضوع اکراه منفک نیست. از همین روست که در متون فقهى مذاهب گوناگون، در یکایک ابواب مىتوان مواردی از سوق مباحث به موضوع اکراه را یافت. و………..
فرمت فایل: WORD
تعداد صفحات: 14
مطالب مرتبط